چرا کهنهسربازان آمریکایی خودکشی میکنند؟
تاریخ انتشار: ۱۵ شهریور ۱۴۰۲ | کد خبر: ۳۸۶۲۹۸۵۲
سالها است که اخبار و آمار مرتبط با خودکشی کهنهسربازان آمریکا در صدر توجه رسانههای جهان قرار دارد؛ آماری که از آغاز هزاره سوم با اشغال افغانستان و عراق رو به وخامت گذاشت و تا به امروز روندی افزایشی داشتهاست.
کهنه سربازان به عنوان نظامیان بازگشته به کشور پس از جنگهای خارج از خانه به ویژه خاورمیانه، همواره در معرض سو مصرف مواد مخدر یا الکل، اختلال استرس، افسردگی، اضطراب، بیخوابی و از دست دادن حمایت اجتماعی قرار دارند که این مشکلات، احتمال اقدام به خودکشی را در کهنهسربازان افزایش میدهد.
بیشتر بخوانید:
اخباری که در وبسایت منتشر نمیشوند!
هزاره سوم و آغاز اپیدمی خودکشی کهنهسربازان
بر پایه آمار و مطالعات انجام گرفته در ارتباط با شمار قربانیان تجاوزگریهای آمریکا، میتوان به این واقعیت پی برد که از اوایل هزاره سوم این کشور با بحران خودکشی نظامیان و کهنهسربازان دست و پنجه نرم میکند.
چندی پیش روزنامه آمریکایی «واشنگتن تایمز» در این باره نوشت: میزان خودکشی در بین کهنهسربازانی که بعد از حملات تروریستی ۱۱ سپتامبر ۲۰۰۱ خدمت کردهاند، طی ۱۴ سال قبل از همهگیری کرونا، بیش از ۱۰ برابر افزایش یافتهاست.
همچنین مطالعه صورت گرفته توسط دانشگاه «براون» نشان داده که از زمان آغاز جنگ آمریکا در سپتامبر سال ۲۰۰۱، سربازان و کهنهسربازان آمریکایی چهار برابر بیشتر از آنکه در میدانهای جنگ کشته شوند، از طریق خودکشی جان دادهاند.
از این تاریخ به بعد، نرخ خودکشی در بین کهنهسربازان نسبت به مردم عادی با شتاب بیشتری ادامه یافتهاست، زیرا افرادی که پس از حملات ۱۱ سپتامبر خدمت میکردند، در سازگاری با زندگی پس از پایان دوران خود با چالشهای بسیار بیشتری نسبت به نسلهای قبلی روبهرو بودهاند.
این واقعیت را میتوان از دریچه آماری نیز اثبات کرد. از میان ۲ میلیون و ۵۱۶ هزار و ۱۸۹ بیماری که از سال ۲۰۰۶ تا ۲۰۲۰ تحت مراقبت سازمان بهداشت نظامی و اداره بهداشت کهنه سربازان قرار داشتند، میزان خودکشی از ۷.۱۱ به ۹۰.۸۱ مرگ در هر ۱۰۰ هزار کهنهسرباز دارای آسیب مغزی بعد از حمله ۱۱ سپتامبر افزایش یافتهاست.
برای کهنه سربازانی که آسیب مغزی نداشتند این نرخ سالانه به طور میانگین ۱۴.۴ درصد افزایش داشته و از ۴.۶۵ خودکشی به ۵۵.۶۵ مورد خودکشی در هر ۱۰۰ هزار نفر رسیدهاست.
چندی پیش نشریه «هیل» نوشت که شمار آمار خودکشی میان کهنه سربازان آمریکا در یک دهه گذشته به حدی افزایش یافته که آمار آن از کل نیروهای کشته شده آمریکا در جنگهای عراق، افغانستان و ویتنام بیشتر است. تنها در سال ۲۰۱۹ هر روز ۱۷ کهنه سرباز بخاطر خودکشی جان خود را از دست دادهاند.
به گفته «گِرگ اف مارتین» ژنرال بازنشسته آمریکایی، روزانه ۲۲ کهنهسرباز آمریکایی خودکشی میکنند و هر روز ۲ نظامی در حال خدمت نیز با دست خود جانشان را میگیرند.
وی اضافه کرد که از زمان حملات ۱۱ سپتامبر تاکنون تلفات جنگی آمریکا کمتر از ۸ هزار نفر است، درحالیکه بیش از ۳۰ هزار کهنهسرباز و نظامی در حال خدمت خودکشی کردهاند.
سبقت خودکشی از مرگ ومیر ناشی از کرونا
اوج بحران خودکشی در میان کهنهسربازان زمانی آشکار میشود که مقایسهای با مرگ ومیر ناشی از کرونا داشتهباشیم.
دی ماه دو سال پیش، «یاهو نیوز» گزارشی انتشار داد که نشان میداد آمار خودکشی در ارتش آمریکا از آغاز سال ۲۰۲۰ میلادی تا پایان سپتامبر ۲۰۲۱ از تعداد نظامیان آمریکایی که از شروع همهگیری ویروس کرونا در اثر ابتلاء به آن مردهبودند، نیز فراتر رفتهاست.
به نوشته وبگاه مزبور، در سال ۲۰۲۰ میلادی، ۷۰۱ نظامی آمریکایی دست به خودکشی زدند و این تعداد در ۹ ماه اول سال ۲۰۲۱ به ۴۷۶ نفر رسید. این در حالی است که از زمان شروع همهگیری ویروس کرونا در آمریکا ۸۸۶ نظامی این کشور در اثر ابتلاء به ویروس کرونا مردند.
محققان به این نتیجه رسیدهاند که در بین شاخههای مختلف ارتش، کهنهسربازان از گارد ساحلی بالاترین نرخ خودکشی را دارند و پس از آن تفنگداران دریایی، نیروی دریایی و نیروی هوایی ارتش قرار دارند.
همچنین آمارها و نرخها در بین گروهها جنسیتی و نژادی تقریباً یکسان است. کهنهسربازانی که با فردی از جمله همسر زندگی میکنند، تقریباً ۴۰ درصد کمتر از کهنهسربازانی که تنها زندگی میکنند، میل به خودکشی دارند.
رمزگشایی از چرایی اقدام به خودکشی
روند رو به رشد خودکشی میان کهنهسربازان آمریکایی، این پرسش را به ذهن متبادر میسازد که به راستی این بحران ریشه در چه عواملی دارد؟
از نگاه ناظران، خطرات رایج خودکشی شامل سو مصرف مواد مخدر یا الکل، اختلال استرس، افسردگی، اضطراب، بی خوابی و از دست دادن حمایت اجتماعی پس از خدمت سربازی است، اما افرادی همچون ژنرال مارتین معتقد است که بیماریهای روانی عامل اصلی خودکشی بین نظامیان آمریکایی است.
حدود دو سال پیش کاخ سفید یک راهبرد پنج مادهای منتشر کرد که در آن مجموعهای از اقدامات دولت فدرال برای رسیدگی به فراگیری خودکشی کهنه سربازان آمریکا به چشم میخورد. همزمان روزنامه «نیویورک تایمز» نوشت که با وجود تلاشهای پنتاگون میانگین خودکشی سالانه رو به افزایش است.
«انزوای اجتماعی» و «افسردگی» دوگانه عواملی است که بسیاری از مقامات و کارشناسان نقش آنها را در افزایش شمار خودکشیها مؤثر میدانند. همان گونه که کمیساریای امور کهنه سربازان آمریکایی با اظهاراتی نگران کننده گفت: شیوع ویروس کرونا نیز کار را برای ما بدتر کردهاست و ما نگران هستیم، داستانهایی از کهنهسربازان شنیدیم که نشان میدهد انزوای اجتماعی تشویش و افسردگی را بیشتر کردهاست.
«رابرت کینگزلی» سرباز سابق آمریکا در جریان تجاوز این کشور به عراق، میگوید: «وقتی کابوسها و تداعی ذهنی حوادث به طرف شما هجوم میآورند، مجالی برای مقابله با این افکار و خاطرات نیست و شما کنترلی بر این اوضاع ندارید. گرچه شما همه تلاش خود را به کار میگیرید، اما همچنان از تسلط بر شرایط عاجز هستید.»
امروزه اکثریت قریب بهاتفاق کهنه سربازانی که در افغانستان و عراق مشغول به غارت، اشغالگری و کشتار مردم بیگناه بودهاند، خود نیز اذعان میکنند که حضور و مشارکت آنها در بازی خونین کاخ سفید و پنتاگون، صرفاً منجر به عقبگرد آنها در زندگی شخصی و اجتماعی شدهاست.
نظرسنجی مؤسسه «پیو» که چندی پیش انجام گرفت، نشان میداد بخش عمدهای از کهنه سربازان آمریکایی حضور آمریکا در عراق و افغانستان در دو دهه گذشته را تأیید نمیکنند. طبق این نظرسنجی ۶۴ درصد از این کهنهسربازان گفتهاند که جنگ در عراق بیهوده بوده و ۵۸ درصد همین نظر را درباره جنگ افغانستان دادهاند.
بهجز کهنهسربازان به نظر میرسد نظرات مردم نیز به این آمارها نزدیک است و در این نظرسنجی، ۶۲ درصد از بزرگسالان آمریکایی حضور در عراق و ۵۹ درصد حضور در افغانستان را بیفایده دانستهاند.
امروزه بیش از ۲۵ میلیون کهنهسرباز در آمریکا زندگی میکنند؛ نظامیان سابقی که از نظر وضعیت روانی و اجتماعی در شرایطی دشوار به سر میبرند تا جایی که تنها راه نجات و رهایی را در حذف خود میبینند.
از این رو باوجود اینکه وزارت امور کهنهسربازان، سالیانه میلیاردها دلار برای ارائه سرویسهای خدمات سلامت روحی و روانی برای کهنهسربازان هزینه میکند، اما قربانیان خودکشی میان کهنهسربازان از فوتیهای کرونا پیشی گرفتهاست.
اگرچه برخی گزارشها از آمار بالای خودکشی کهنهسربازان خبر میدهند، اما واقعیت فراتر از آن است. از نگاه ناظران، انتشار اخبار و وقایع مربوط به دردسرهای سربازان آمریکایی در افغانستان، عراق و دیگر نقاط جهان از سوی رسانههای وابسته دو طیف سیاسی اصلی سانسور میشود. این سانسور از آن جهت صورت میگیرد که از حجم انتقادات و فشارها بر کاخ و سفید و پنتاگون برای جلوگیری از تداوم سیاستهای خصمانه و تهاجمی آمریکا کاسته شود.
منبع: مهر
باشگاه خبرنگاران جوان وبگردی وبگردیمنبع: باشگاه خبرنگاران
کلیدواژه: سربازان آمریکایی خودکشی کهنه سربازان آمریکایی خودکشی کهنه سربازان کهنه سربازان آمریکا میان کهنه سربازان کهنه سربازانی ویروس کرونا ۱۱ سپتامبر
درخواست حذف خبر:
«خبربان» یک خبرخوان هوشمند و خودکار است و این خبر را بهطور اتوماتیک از وبسایت www.yjc.ir دریافت کردهاست، لذا منبع این خبر، وبسایت «باشگاه خبرنگاران» بوده و سایت «خبربان» مسئولیتی در قبال محتوای آن ندارد. چنانچه درخواست حذف این خبر را دارید، کد ۳۸۶۲۹۸۵۲ را به همراه موضوع به شماره ۱۰۰۰۱۵۷۰ پیامک فرمایید. لطفاً در صورتیکه در مورد این خبر، نظر یا سئوالی دارید، با منبع خبر (اینجا) ارتباط برقرار نمایید.
با استناد به ماده ۷۴ قانون تجارت الکترونیک مصوب ۱۳۸۲/۱۰/۱۷ مجلس شورای اسلامی و با عنایت به اینکه سایت «خبربان» مصداق بستر مبادلات الکترونیکی متنی، صوتی و تصویر است، مسئولیت نقض حقوق تصریح شده مولفان در قانون فوق از قبیل تکثیر، اجرا و توزیع و یا هر گونه محتوی خلاف قوانین کشور ایران بر عهده منبع خبر و کاربران است.
خبر بعدی:
مزه دورکاری در اقتصاد آمریکا
وقتی صحبت از رشد اقتصادی میشود، آمریکا به راحتی اروپا را شکست میدهد. عوامل بسیاری عملکرد بهتر آمریکا را توضیح میدهد؛ از نوآوری در فناوری گرفته تا ذخایر عظیم انرژی از عوامل این اختلاف است. اما یک پاسخ سرراستتر نیز وجود دارد که از پاسخهای قبلی نیز سادهتر است؛ همانطور که رئیس صندوق نفت نروژ در مصاحبهای با فایننشالتایمز در ۲۴آوریل گفت:
به گزارش دنیای اقتصاد؛ «آمریکاییها سختتر کار میکنند.» با این حال به نظر میرسد دورکاری موجب میشود تا کارمندان آمریکایی با وجود برخی ظرافتها و تفاوتها، اندکی اروپاییتر شوند. بر این اساس دورکاری موجب شده تا آمریکاییها کمتر در محل کار حضور داشته باشند؛ اما همزمان با حضور در یک مکان تفریحی، از امتیاز دورکاری بهره ببرند.
در ذهن افراد، کلیشههای اقتصادی مشهوری وجود دارد که عمدتا نادرست هستند؛ اما یکی از استثناها مربوط به این باور است که آمریکاییها ثروتمندترند؛ چون بیشتر کار میکنند. وقتی صحبت از رشد اقتصادی میشود، آمریکا به راحتی اروپا را شکست میدهد. عوامل بسیاری عملکرد بهتر آمریکا را میسازند؛ از نوآوری در فناوری گرفته تا ذخایر عظیم انرژی.
اما یک توضیح تقریبا ساده وجود دارد که چندان بیراه نیست؛ همانطور که رئیس صندوق نفت نروژ در مصاحبهای با فایننشال تایمز در ۲۴آوریل اعلام کرد: آمریکاییها سختتر از اروپاییها کار میکنند. در واقعیت، اعداد نیز این ادعا را تایید میکنند. بر اساس دادههای OECD، بهطور متوسط آمریکاییها ۱۸۱۱ ساعت در سال کار میکنند.
این عدد ۱۵درصد بیشتر از ساعات کار شهروندان اتحادیه اروپا است که میانگین ۱۵۷۱ساعت در سال کار میکنند. این تفاوت فقط محدود به این نیست که اروپاییها چند هفته بیشتر از آمریکاییها را در ساحل بگذرانند. طبق اعلام سازمان بینالمللی کار، روز کاری در بریتانیا، فرانسه و آلمان نیم ساعت کمتر از آمریکا است.
فراغت بهتر است یا ثروت؟با مشاهده این تفاوتها، سوالی که به ذهن میرسد این است کدامیک شیوه بهتری برای زیستن است، پول بیشتر یا وقت آزادتر؟ واقعیت این است که انتخاب سختی برای افراد است. کسانی که در آمریکا هستند طبق برنامههای آمریکایی کار میکنند. کسانی که در اروپا هستند با هنجارهای اروپایی مطابقت دارند.
در واقع سوال کلیدیتر این است که چرا آمریکاییها ساعات بیشتری را کار میکنند. پاسخ به این سوال به یک مشاهده عجیب و جدید منتهی میشود؛ دورکاری موجب شده تا کارمندان گلادیاتور آمریکایی بیشتر شبیه همتایان اروپایی خود شوند.
نخستین حدس نشان میدهد که فرهنگ ممکن است دلیل تغییر ساعات کار باشد. شاید اروپاییها از اوقات فراغت خود بیشتر لذت ببرند. آنها در مورد نحوه گذراندن اوقات فراغت، با شهرهای زیبا، لذتهای آشپزی، کوههای ناهموار و خیلی چیزهای دیگر احاطه شدهاند و تنها یک مسافرت با قطار یا پرواز با تخفیف با آنها فاصله دارند.
ممکن است آمریکا صرفا جذابیتهای کمتری برای ارائه به مسافران داشته باشد و هرآنچه که دارد نیز در پهنه جغرافیایی بسیار بزرگتری پراکنده شده است که تا حدودی توضیح میدهد که چرا اروپا سالانه حدود ۱۵۰میلیون گردشگر، معادل دو برابر آمریکا، از خارج از کشور جذب میکند. نظرسنجیها نشان میدهد که آمریکاییها کار سخت را به خودی خود ارزشمند میدانند. در نهایت این «فردگرایی زمخت» چیزی است که آمریکا را ساخته است.
چوب مالیات بر سر اروپااما مشکل اینکه مساله را در تفاوت فرهنگ خلاصه کنیم این است که تا اوایل دهه۱۹۷۰ بسیاری از اروپاییها بیشتر کار میکردند. ساعات کار در آمریکا همچنان مشابه آن زمان است. تغییر بزرگ این است که اروپاییها اکنون کمتر زحمت میکشند. در نیم قرن گذشته، ساعات کاری در آلمان ۳۰درصد کاهش یافته است.
چیزی فراتر از فرهنگ در حال اثرگذاری است. ادوارد پرسکات، اقتصاددان آمریکایی، به یک نتیجه جنجالی رسید و استدلال کرد که کلید اصلی این معما مالیات است. تا اوایل دهه۱۹۷۰، سطح مالیات در آمریکا و اروپا مشابه بود و ساعات کار نیز به همین ترتیب در یک سطح قرار داشت.
در اوایل دهه۱۹۹۰، مالیاتها در اروپا افزایش یافته بود و به نظر پرسکات، نیروی کار قاره سبز انگیزه کمتری برای کار داشتند. امروزه شکاف قابل توجهی وجود دارد؛ درآمد مالیاتی آمریکا ۲۸درصد تولید ناخالص داخلی است؛ درحالیکه این عدد در اروپا حدود ۴۰درصد است.
اما اثرگذاری مالیات بر عرضه کار چندان ساده نیست. برخی از کارگران ممکن است با توجه به این که میتوانند پول بیشتری را به خانه ببرند، با عرضه ساعات کار طولانیتر به سطوح کمتر مالیات پاسخ دهند. در مقابل، دیگران ممکن است تصمیم بگیرند که درآمد اضافی پس از مالیات به آنها امکان میدهد کمتر کار کنند و همچنان از سبک زندگی مطلوب خود لذت ببرند.
یک مطالعه اخیر توسط یوزف سیگوردسون از دانشگاه استکهلم بررسی کرد که در دوران اصلاح نظام مالیاتی در سال۱۹۸۷، کارگران ایسلندی چگونه به یک سال تعطیلی مالیات بر درآمد واکنش نشان دادند. اگرچه افرادی که انعطافپذیری بیشتری داشتند؛ بهویژه افراد جوانتر در مشاغل پارهوقت واقعا ساعات بیشتری را صرف کار کردند، افزایش کلی ساعات کار نسبت به آنچه مدل پرسکات میگفت ناچیز بود.
مقررات تاثیرگذار استبه نظر میرسد در تعیین میزان عرضه نیروی کار، مقررات اهمیت بیشتری دارد. قوانین اروپا به کارگران قدرت زیادی میدهد و مواردی، چون سیاستهای سخاوتمندانه مرخصی والدین و قوانین سختگیرانهتر در مورد اخراج کارکنان را دربرمیگیرد.
بسیاری از کشورهای اروپایی سعی میکنند برای زمان کاری محدودیتهایی قائل شوند، مثلا فرانسه هفته کاری را ۳۵تعریف کرده است. این سقفها تا حدودی نادرست بودهاند و نتوانستند آنطور که طرفداران آن میخواستند، اشتغال را افزایش دهند. آنها همچنین حفرههای زیادی دارند. با این حال اکثر مطالعات تایید میکنند که این مقررات ساعات کاری را کاهش دادهاند.
پول همهچیز نیسترابطه مهم دیگر این است که با ثروتمندتر شدن افراد، معمولا آنها میخواهند کمتر کار کنند. مقاله اخیر صندوق بینالمللی پول نشان میدهد که در اروپا، میان سرانه تولید ناخالص داخلی و ساعات کار ارتباط قوی وجود دارد. مردم کشورهای ثروتمندتر مانند هلند معمولا کمتر از کشورهای فقیرتر مانند بلغارستان کار میکنند.
با این حال، این سوال همچنان باقی است: آمریکاییها از بسیاری از اروپاییها ثروتمندتر هستند، پس چرا آنها همچنان بیشتر کار میکنند؟ شاید اوقات فراغت یک مساله کنش جمعی باشد. آمریکاییها ممکن است بخواهند از روسای خود مرخصیهای طولانیتر بگیرند؛ اما نگران هستند که بهعنوان افراد تنبل دیده شوند.
مقالهای در سال۲۰۰۵ توسط آلبرتو آلسینا از دانشگاه هاروارد و همکارانش استدلال کرد که اتحادیههای قویتر اروپا در واقع این مشکل اقدام جمعی را با مبارزه برای مرخصی با حقوق حل کردند که درنهایت قانون شد. آمریکا، با وجود اتحادیههای ضعیفتر، یکی از معدود کشورهایی است که مرخصی با حقوق اجباری ندارد.
دورکاری کار خود را میکندیکی از پیشرفتهای جدید و جذاب، اختلاف در ساعات دورکاری است. در سال ۲۰۲۳، نظرسنجی جهانی از نهادهای کاری نشان داد که کارمندان تمام وقت در آمریکا ۱.۴ روز در هفته از خانه کار میکنند؛ درحالیکه در اروپا ۰.۸ روز این کار را انجام میدهند. استفاده از این تقسیم بندی، بر دادههای ساعات کاری گردآوریشده توسط OECD نتیجه قابل توجهی به همراه دارد:
اروپاییها و آمریکاییها اکنون تقریبا به یک اندازه در محل کار، معادل ۱۳۰۰ساعت وقت میگذرانند. به عبارت دیگر، ۱۵درصد اضافی از کاری که آمریکاییها سالانه انجام میدهند، اکنون از خانههای خودشان یا گاهی اوقات در ساحل و شاید از یک شهر در اروپا انجام میشود. آمریکاییها همچنان سختتر کار میکنند، اما لذتبخشتر از گذشته این کار را انجام میدهند.